سفارش تبلیغ
صبا ویژن


هم نفس با من بمان...

اگه دلت گرفته....................

خیلی دلم گرفته ازخیلی ها...خیلی دلگیرم یه دنیا دلم گرفته...کسی که همدم دردام بود  الان خودش شده بزرگترین دردم

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 88/2/27ساعت 8:24 عصر فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

دلتنگی های .................

به اوبگویید دوستش دارم
                        به اوکه گل همیشه بهارمن است
به اوکه قشنگترین بهانه برای بودن من است
                        به اوکه عشق جاودانه من است...!!
ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 88/2/22ساعت 12:9 صبح فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

                 

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 87/5/12ساعت 12:58 صبح فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

  بنام تک نوازنده ی گیتار عشق

برای خودم و همه ی آنهایی که بالاخره یک روز به دنبال خودشان می گردند......و گاهی چه دیر!

مرا ببخش!! با توام! آری با تو که در آینه نشسته ای و خیره به من نگاه می کنی.میدانم! خیلی وقت است که به تو سر نزده ام.
تا دیروز حتی نامت را هم فراموش کرده بودم. حالا آمده ام می خواهم خوب نگاهت کنم. بگذار من هم به درون آینه بیایم! چرا ابرها
دوروبرت را گرفته اند؟
دلم می خواهد سفری تا نزدیکی تو داشته باشم. می خواهم آنقدر راه بروم تا به انتهای آینه برسم و کاسه ام را پر از حرفهای
روشن خدا کنم وبرگردم. چرا حرف نمی زنی؟ حق داری مرا نشناسی.  صدای قلبم گرفته است. می بینی چه بر سر خودم اورده ام؟
دستهایم مدتهاست که بالهای هیچ پرنده ای را لمس نکرده اند و چشمهایم شکل زلال شاپرکها و ارکیده ها را از یاد برده اند.
حق داری لبخند نزنی. من چهارده سال است که برایت نامه ننوشته ام 14 سال است که باتو حرف نزده ام. هیچ وقت شاخه گل سرخی به تو هدیه نداده ام. تو در تمام این مدت در کنارم بودی و برام مثل گلهای پیراهنم آواز میخواندی. گاهی که پنجره ی احساسم را باز میکردم صدایت را مبهم می شنیدم. انگار مرا صدا می کردی,انگار مرا دعا می کردی.
مرا ببخش! من هرگز با عشق به تو نگاه نکردم, من فقط دیگران را دیدم. من دیر رسیدم و نتوانستم برای اخرین مسافری که از جاده می گذشت, دست تکان بدهم. وقتی کبوتر آمده بود, من نبودم. وقتی عشق گلدانهای خانه ام را سبز کرده بود, من نبودم.
وقتی سقف اتاقم تا آسمان اوج گرفته بود, من نبودم و شعری نسرودم.
مرا ببخش! حق باتوست. تو هر روز قبل از آفتاب می امدی و بالشم را با عطری که از فرشته ها گرفته بودی, خوشبو می کردی و می گفتی:((بیدار شو!!)) اما پلک هایم چنان سنگین بود که نمی توانستم بیدار شوم. من راه می رفتم, حرف می زدم, گریه میکردم, می خندیدم, عاشق میشدم, اما بیدار نبودم.
مرا ببخش! من هیچ وقت به تو نگفتم:((دوستت دارم!)) می دانم دیر شده است. اما هنوز میتوانم با تو همسفر شوم. به ابرها بگو بروند!! در اینه را به رویم باز کن........!!؟؟


نوشته شده در یکشنبه 87/3/5ساعت 3:37 عصر فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
نوشته شده در پنج شنبه 86/11/11ساعت 3:44 عصر فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

 

وقتی می شی نیاز من اگه نباشی پیش من

اشکای چشمامو ببین که می ریزه به پای تو

                                بازم که بی قرارمو دلواپس نگاه تو

                                تموم هستی منی بمون همیشه پیش من

اگه شدم عاشق تو نزار که بی تاب بمونم

لالایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم

                                دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی

                               فقط یه چیز ازت می خوام همیشه عاشق بمونی

دوست دارم خیلی کمه ولی جز این چیزی نبود

واژه ها رو ولش کنیم عشقمو از چشام بخون  

 

 


نوشته شده در یکشنبه 86/9/4ساعت 8:9 عصر فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

 در جلسه امتحان عشق
من مانده ام ویک برگه سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی
ویک بغل تنهایی و دلتنگی....
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!
در این سکوت بغض آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!
وبرگه سفیدم
عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!
عشق تو نوشتنی نیست...
در برگه ام کنار آن قطره
یک قلب کوچک می کشم!
وقت تمام است.
برگه ها بالا............

 


نوشته شده در سه شنبه 86/6/13ساعت 9:31 عصر فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

  سلام دوستان امروز می خوام چند تا اس ام اس تو وبلاگ بزارم.
امیدوارم خوشتون بیاد

     

وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقش پرعکس میشه اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی. 

   

بزرگی را گفتم :زندگی چند بخش است.گفت:دو بخش کودکی و پیری. گفتم پس جوانی چه شد.

گفت:با عشق سوخت.....با بی وفایی آتش گرفت.......با جدایی مرد.

 

پرسید؟«به خاطر کی زنده هستی؟» با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ کس. پرسید؟« پس به خاطر چه زنده هستی؟» با اینکه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یک بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم «تو به خاطر چی زنده هستی؟» در حالیکه اشک تو چشمانش جمع شده بود گفت ?به خاطر کسی که به خاطر هیچی زنده است”

                                                                                                                                                                                                            

ازم پرسید :تو مال منی؟گفتم:اره!مال خود خودتم.هر کاری می خوای باهام بکن.گفت:هر کاری؟گفتم :اره.....تنهاو گذاشت و رفت.                                                             

  

زندگی قصه مرد یخ فروشی است.که از او پرسیدند:فروختی؟گفت:نخریدند!تمام شد.

  

هیچکس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی حداقل می تونیم یادش بدیم" وقتی شکست لبه تیزش دست اونی رو که شکسته نبره"

 

دل من یه روز به دریا زد و رفت… پشت پا به رسم دنیا زد و رفت… زنده ها خیلی براش کهنه بودن… خودشو تو مرده ها جا زد و رفت… هوای تازه دلش می خواست ولی… آخرش تو غبارا زد و رفت… دنبال کلید خوشبختی می گشت… خودشم قفلی رو فقلا زد و رفت

 

 اگه کسی بهت گفت:
دوستت دارم                         
میمیرم برات                                                                                            
فدات شم
تمام زندگیمی                                               
زود باور نکن!!!
اگه میخوایی امتحانش کنی.......
بهش بگو:
کارت سوخت رو میدی به من؟؟؟!!!

 

 هر وقت دل تنگ میشم پشت در قلبت هی در می زنم

پس هر وقت قلبت میزنه بدون دلم برات تنگ شده.

 


نوشته شده در یکشنبه 86/5/28ساعت 6:33 عصر فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

 بهش گفتم دوسش دارم.بهش گفتم همیشه تو رویاهام باهام بوده.
گفت:منم برای خودم رویایی داشتم.
حرفی نداشتم بزنم آخه دوسش داشتم.
اونو با رویاهاش تنها گذاشتم.
دیشب تا صبح بیدار بودم.آخه دوسش داشتم.فکر کردم یه نفر باید از عشق گذشتگی کنه.
به خاطرش از عشقش گذشتم.
خدایا((.....وتو خوب می دانی سخاوتمندتر از آن هستم که دل داده ام را بازستانم...ومن می ترسم از روزی که نیمه های شب صدای هق هق فروخورده اش را از پشت پنجره ام بشنوم....))
آخر بهش گفتم دوسش دارم...........
اما سپردمش دست خدا و رویاهایش........و زیر لب آروم برای خودم زمزمه کردم.........

    گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش

                                          هم منتظر حادثه وفکر خطر باش.

 

 


نوشته شده در یکشنبه 86/5/14ساعت 9:5 صبح فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

عشق*عشق می آفریند.

عشق*زندگی می بخشد.

زندگی رنج به همراه دارد.

رنج دلشوره می افریند.


نوشته شده در پنج شنبه 86/5/11ساعت 7:7 عصر فریاد غزل مرحم قلب شکسته ام باش ( ) | |

<   <<   6   7   8   9      >

پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ